اگر اجباري كه به زنده ماندن دارم نبود ، خود را در برابر دانشگاه آتش مي زدم ، همان جايي كه بيست و دو سال پيش آذرمان در آتش بيداد سوخت ، او را در پيش پاي نيكسون قرباني كردند . اين سه يار دبستاني كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند . هنوز از تحصيلشان فراغت نيافته اند . نخواستند همچون ديگران كوپن ناني بگيرند و از پشت ميز دانشگاه ، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند . از آن سال چندين دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند اما اين سه تن ماندند تا هر كه را مي آيد بيامزند . هر كه را مي رود سفارش كنند . آنها هرگز نمي ميرند هميشه خواهند ماند آنها شهيدند . اين سه قطره خون كه بر چهره دانشگاه ما همچنان گرم است . كاشكي مي توانستم اين سه آذر اهورايي را با تن خاكستر شده ام بپوشانم تا در اين سموم كه مي وزد نفسرند . اما نه بايد زنده بمانم و اين سه آتش را در سينه ام نگاه دارم .
دكتر علي شريعتي
خودموني ........
* وقتي مي بينم اين سه جوون خونشونو در راه عقيدشون دادنو توي تاريخ تا ابد ثبت كردند كه كه مرگ با عزتو به زندگي با ذلت ترجيح مي دنو الان يه سري افراد مي خوان توي همون روز مقدس عزت خودكفايي كشورمونو به ذلت ارتباط با بيگانگان بفروشند قلبم مي گيره .
*احمد قندي ، مصطفي بزرگ نيا ، آذر شريعت رضوي قسم مي خوريم كه نگذاريم خونتان پايمال شود ما از خط شما از آرمانتان تا پاي جان دفاع مي كنيم و نمي گذاريم عده اي مباركي اين روز را با اهداف شوم خود لجن مال كنند .
*ودر آخر فرمانده دلمان در اين روزها بيشتر بهانه تورا مي گيرد هنوز لايق نشده ايم.....................
نظرات شما عزیزان: